دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳ - ۰۶:۵۶
۰ نفر

بهنوش خرم‌روز: روی مبل لم داده بودم و گوشی موبایلم دستم بود و زیرچشمی هم مسابقه فوتبال می‌دیدم. با اینکه خیلی اهل فوتبال و تماشای بازی‌ها نیستم اما این هیجانی که این روزها همه جا هست، خودبه‌خود آدم را به سمت دنبال‌کردن بازی‌ها می‌کشاند.

هیجان‌هایتان  را جمع و جور کنید

بازي داشت براي من هم جذاب مي‌شد. گويا تيم مدعي قهرماني بود كه داشت چپ و راست گل مي‌خورد. همه تعجب مي‌كردند و من هم از اين غيرمنتظره بودن اوضاع حسابي خوشم آمده بود. اما آقاي صاحبخانه‌اي كه ما مهمانشان بوديم اصلا از اين وضع راضي نبود. ديگر راستي راستي داشت غر مي‌زد. خب، به هر حال هيجان فوتبال است! ما هم درك مي‌كرديم. اما نفهميدم چي شد كه يكهو سر خانمش چنان دادي كشيد كه نزديك بود گوشي از دستم بيفتد. ظاهرا خانم حين جمع‌كردن ميز چند ثانيه‌اي جلوي ديد ايشان را گرفته بود. خانم هم كم نياورد. تازه معلوم شد چه دل پري از اين تماشاي فوتبال‌ها دارد. خلاصه، در عرض چند دقيقه يادشان رفت ما مهمانيم. ما هم طبيعتا عطاي تماشاي بازي را به لقايش بخشيديم و زود دست‌و‌پايمان را جمع و خداحافظي كرديم البته با اين دلهره كه خداحافظي ما زياد مزاحم تماشاي بازي فوتبال ايشان و دعواهاي بيشتر نشود!‌

هيجان‌ها؛ راز بقا

وقتي صحبت از هيجان به ميان مي‌آيد، اغلب ذهن ما به سمت ابراز هيجان‌هاي افراطي و شديد مي‌رود مثلا خشم و پرخاشگري يا سرخوشي و خنده‌هاي‌ آنچناني و يا حتي ترس زياد. اما هيجان مي‌تواند خيلي خفيف‌تر از اينها هم باشد. ناراحتي، شادي، اضطراب، عصبانيت، استرس و... كه هر روز همه ما تجربه مي‌كنيم، هيجان هستند. هيجان‌ها بخش جداناشدني و اصلا ضروري زندگي بشرند. همين هيجان‌ها قرن‌ها به بقاي نوع بشر كمك كرده‌اند. فكر كنيد اجداد ما نمي‌ترسيدند. خب، يا شكار مي‌شدند يا در بلاياي طبيعي مي‌مردند و يا در جنگ و نزاع‌هايشان منقرض مي‌شدند. حتي همين الان، اگر ما نترسيم، ممكن است تصادف كنيم، از بلندي سقوط كنيم، كشته شويم يا...، پس ترس، در خيلي از موارد تضمين زنده‌ماندنمان است. حتي شادي‌ها و ابراز هيجان‌هاي مثبت هم تضمين بقا هستند. ما با هيجان‌هاي مثبت با ديگران ارتباط برقرار مي‌كنيم. ناراحتي و گريه هم، به واسطه حمايت اجتماعي كه برايمان فراهم مي‌كنند، به بقاي ما كمك مي‌كنند. خلاصه اينكه هيجان، طبيعي، ضروري و حتي حياتي است. پس ‌نه قرار است آنها را از زندگي حذف كنيم و نه جلويشان را بگيريم. اما اينكه با هيجان‌هايمان چه كار مي‌كنيم، نكته بسيار مهمي است. اينكه هيجان‌ها چه رفتاري در ما ايجاد مي‌كنند، آن چيزي است كه احتياج به مديريت دارد.

مديريت هيجان‌ها

شايد فكر كنيد «اصلا چرا بايد هيجان يا رفتارهاي مبتني بر هيجان را در خودم مديريت كنم؟» شايد از كساني هستيد كه معتقدند در چنين لحظه‌هايي بايد رها بود تا آن هيجان بگذرد.حالا بياييد از يك زاويه ديگر به هيجان‌هايي كه تجربه مي‌كنيم نگاه كنيم. با هر هيجاني، يك فرايند پيچيده در بدن ما به راه مي‌افتد كه آزاد شدن ناقل‌هاي عصبي و هورمون‌هاي ويژه، بخشي از آن است. اگر به‌خودتان دقت كنيد، مي‌بينيد كه در مواقع هيجان، فشار خون، سرعت ضربان قلب، مدل تنفس، تعريق و... در بدنتان عوض مي‌شود. در مواردي مانند خشم و استرس كه بدن براي حالت دفاع يا حمله آماده مي‌شود، بدون اينكه گاهي واقعا جنگ و نزاعي در بين باشد، باز همه اين فرايندها در بدن اتفاق مي‌افتد. به بيان ساده‌تر، مثلا جلوي تلويزيون، زمان بازي فوتبال تيم مورد علاقه‌تان، وقتي حمله‌ها روي دروازه خودي است، حسابي برآشفته مي‌شويد و استرس مي‌گيريد يا وقتي درست در لحظه حساس بازي، داور به نفع تيم مقابل خطا مي‌گيرد و شما از خشم از جا مي‌پريد، در بدنتان همان اتفاقي مي‌افتد كه زمان يك دعواي واقعي روي مي‌دهد. آزادسازي اين هورمون‌ها و ناقل‌هاي عصبي روي عملكرد طبيعي بدن تأثير مي‌گذارد؛ ازجمله اينكه قلب و سيستم تنفسي دچار خستگي شديد مي‌شود و ماهيچه‌ها ممكن است دچار گرفتگي شوند، خون كافي به سيستم گوارشي نمي‌رسد و خلاصه، نظام طبيعي بدن به هم مي‌ريزد، آن هم در ساعت‌هاي نيمه‌شب كه به‌طور معمول قرار بوده در حال استراحت باشد و بعد ديگر ماجرا اين است كه به هر حال وسط يك جزيره خالي از سكنه زير درخت نخل خودمان به تنهايي زندگي نمي‌كنيم. هر رفتاري، عكس‌العمل‌هايي دارد؛ البته كه توضيح واضحات است، فقط بعضي وقت‌ها، به‌خصوص وقتي كه ميزان هيجان بالاست، يادمان مي‌رود!

با هيجان‌‌ها چه‌كنيم؟

آنها را به رسميت بشناسيد:
اولين قدم اين است كه خودتان قبول داشته باشيد چه هيجاني داريد . وقتي خودتان بدانيد چه هيجاني داريد، حداقل مي‌دانيد كه چه دارد بر شما مي‌گذرد.

مسئوليت شان را قبول كنيد:
شايد فكر كنيد رفتار بقيه، بازي مزخرف تيم مورد علاقه، بي‌توجهي‌هاي مهمان‌ها يا اينكه همسرتان درست در حساس‌ترين لحظه يادش آمده سؤال بپرسد، شما را عصباني كرده است. اما واقعيت اين است كه اين شماييد كه عصباني شده‌ايد. در مورد همه هيجان‌ها همينطور است. چه فرقي دارد؟ وقتي من فكر كنم ديگري باعث هيجان من بوده، به‌طور ضمني او را مسئول مي‌دانم. اما وقتي قبول كنم كه اين هيجان من است، قبول كرده‌ام كه كنترل و اختيارش هم دست خودم است.

به پيامد رفتارهاي برآمده از آنها از قبل فكر كنيد:
به هر حال هر كسي خودش را خوب مي‌شناسد. اگر مي‌دانيد كه در لحظه هيجان نمي‌توانيد خيلي فكر كنيد و به اينكه رفتارها چه نتيجه‌اي دارند، وقت ديگري به آن فكر كنيد و پيامد رفتارها را هم روي خودتان و هم روي اطرافيانتان بررسي كنيد.

رفتارهاي جايگزين داشته باشيد:
معمولا در زمان هيجان، آدم نمي‌تواند فكر كند، چه برسد به اينكه راه‌حل تازه يا رفتار جديد پيدا كند و بدتر از همه آن را اجرا كند، پس ‌از قبل به آن فكر كنيد. به جاي اينكه به‌خودتان قول بدهيد اين بار وقتي خيلي هيجان‌زده شديد روي ميز نكوبيد كه اقلا خرج يك شيشه شكسته روي دست‌تان نماند، كنار دست‌تان يك بالشت بزرگ بگذاريد كه بتوانيد هرچقدر خواستيد روي آن بكوبيد و اتفاقي نيفتد!

فكر زمستان هم باشيد:
لابه‌لاي پيامدهايي كه بدان‌ها فكر مي‌كنيد، حساب اطرافيان و همسايه و خانواده و غيره را جدا كنيد. گلايه‌هاي اطرافيان ديگر ميز شكسته نيست كه در بدترين حالت يكي به جايش بخريد، پس خط‌قرمزهايي براي خودتان بگذاريد. اصلا همين دوران جام جهاني تمرين خوبي است. يادتان باشد كه اين بازي‌ها مي‌گذرند اما خراش‌هايي كه در اين مدت روي رابطه‌هايتان انداخته‌ايد، مي‌توانند حالاحالاها ماندگار باشند.

کد خبر 263449

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha